
خوش بينى محتاطانه نسبت به پيروزى روحانى به دور از شرط عقل نيست. شادی از شکست رئیسی با گذشتهای تیره هم غیراخلاقی نیست. اما احساسات به کنار! اکنون وقت آن است که بدانیم چگونه میبایست مشکلات انبوهی که در برابر ماست سامان دهیم. مشارکتجویان و تحریمگران هر دو از سر دلسوزی به آینده ایران بر موضع خود پامیفشردند. گفتگو میان هر دو گروه سازنده بود، اما تلخ است ديدن تحقير و تخفيف يكديگر بجاى گفتگو بر سر مشكلات پايهاى. هر دو گروه ارزشها و گاه اهداف مشتركى دارند و این زمینه مناسبی برای گفتگوهای بیشتر است. بایسته است بجاى تحقير يكديگر و نيش و كنايه هاى پسا-انتخاباتى تدبيرى انديشيد براى انبوهى از مشكلات موجود. انکار مشکلات و نداشتن برنامههای کارساز و همچنین نبود اولویتبندی برای حل این مشکلات به دور از خردمندی است.
۱) نخست امنيت و سستى توان دفاعى ايران است. ستون فقرات توان دفاعى هر كشورى نيروى هوايى آن است. كيست كه نداند نيروى هوايى ايران فرسوده و نفس بريده است؟ صنايع موشكى حكومت كنونى، در کنار برخی از سیاستهای منطقهای پس از انقلاب، نه تنها امنيتى به ارمغان نياورده بلكه از قضا تهديدآو هم بوده است. موشك در منطق نظامى جز سلاح هاى تهاجمى، و نه دفاعى، به شمار مى آيد. سلاح هاى تهاجمى موجب سوءظن همسايگان نسبت به نيات پنهان دارنده آن مى شود. آنان نیز برای مقابله با تهدید علیه ما ائتلاف میکنند. همین اتفاقی که اکنون در منطقه علیه ایران شکل گرفته است. از قضا سرکنگبینِ موشک صفرایِ تهدید افزوده است. توانمندسازی نیروی هوایی ایران بدون رابطه دوستانه با آمریکا ناممکن است. پافشاری بر عدم رابطه با آمریکا تیشه به ریشه امنیت کشور ماست.
۲) فساد موریانهای است که به جان اقتصاد افتاده است. به گواه سازمان «شفافیت بینالملل» ایران یکی از فاسدترین کشورهای دنیا است. این فساد چنان همهگستر و آشکار است که نامزدهای ریاست جمهوری هر یک دیگری را به تباهترین فسادها متهم کردند. از میان بردن این فساد گسترده نیازمند جراحیهای دردناکی است که اختیارات قانونی گسترده و دلیری قهرمانانهای طلب میکند. بریدن بند ناف اقتصاد از دولت و محتسبان و آقازادگان آسان نیست. اقتصاد پویا و پررونق نیازمند کوچککردن حاکمیت از جمله زدودن نهادهای اقتصادی و غیراقتصادی بدونبازده و ایجاد انظباط مالی و پولی است. همچنین بیکاری را نمیتوان بدون سرمایهگذاری خارجی کاهش داد. با شاخ و شانه کشیدن علیه دنیا نمیتوان به جذب سرمایهگذاری خارجی پرداخت.
۳) استقلال واقعی قوه قضائیه ظامن سلامت جامعه است. حکمرانی نیک که آرزوی خردمندانی چون افلاطون و ارسطو بوده بدون استقلال قوه قضائیه در جهان کنونی امکانپذیر نیست. بایسته است تا ادعای اصلاحطلبی را با استقلال قوه قضائیه راستآزمایی کرد. آنکه درکی از استقلال قوه قضائی ندارد با اصلاحطلبی کاری نیست. باری مبارزه با فساد بدون استقلال قوه قضائیه ناممکن است. آنچنان که تاکنون ناممکن بوده است. از بزرگترین مفسدههای قانون اساسی کنونی عدم به رسمیت شناختن استقلال واقعی قوه قضائیه است. مطالبهی استقلال قوه قضائی تندروی نیست بلکه جستن درمان بجای تکیه بر تسکین درد است.
امین شریعت زاده